می گی از گل خوشت میاد ولی وقتی بو میکنیش عطرشو ازش میگیری ! میگی از بارون خوشت میاد ولی وقتی میباره چتر می گیری زیرش! میگی از نور خوشت میاد ولی وقتی افتاب طلوع می کنه میری تو سایه! میگی از دریا خوشت میاد ولی وقتی طوفانیه نمیری جلوش! میگی از درختا خوشت میاد ولی وقتی میری جنگل میترسی گم بشی! میگی غروب خورشید قشنگه ولی وقتی غروب میکنه تموم بدبختی هات یادت میاد! پس چطور انتظار داری وقتی میگی دوستت دارم من نترسم؟
حس میکنم
که اگه چیزی نگم
فاصله زیاد میشه
حس میکنم
که اگه چیزی ننویسم
فاصله زیاد میشه
که اگه قصه نگم
که اگه رویا نسازم
که اگه تو رو توی فکرم نداشته باشم
توی خوابم
توی ذهنم
اونوقت میمیری
چون همهی تو، توی قصهها و رویاها و تصویرا بوده
هیچوقت که واقعی نبودی
حس میکنم
که نباید بمیری
پس حالا قصه میگیم
اولشو من، آخرشو تو
یکی بود
یکی نبود
یه پسر کوچولویی بود
که یه روز بزرگ شد
...
که اگه چیزی نگم
فاصله زیاد میشه
حس میکنم
که اگه چیزی ننویسم
فاصله زیاد میشه
که اگه قصه نگم
که اگه رویا نسازم
که اگه تو رو توی فکرم نداشته باشم
توی خوابم
توی ذهنم
اونوقت میمیری
چون همهی تو، توی قصهها و رویاها و تصویرا بوده
هیچوقت که واقعی نبودی
حس میکنم
که نباید بمیری
پس حالا قصه میگیم
اولشو من، آخرشو تو
یکی بود
یکی نبود
یه پسر کوچولویی بود
که یه روز بزرگ شد
...
No comments:
Post a Comment